خاطره ی کانچو در ژاپن
کانچو در یکی از جلسات خاطره ای از بوجینکان دوجوی سوک هاتسومی تعریف کردند و چنین فرمودند که:
« در بوجینکان، مقابل سوکه نشسته بودم. به سوکه گفتم: من در ایران یه مشکل خیلی
بزرگ دارم. در ایران افرادی هستند که پس از مدتها فعالیت در رشته نینجوتسو ، از این
سبک فاصله میگیرند - به نینجوتسو خیانت می کنند- و یک سبکی را به اسم نینجا
میسازند. سوکه دستش را به معنای (صبر کن) بالا برد و بلند شد طنابی آورد. یک سر
طناب را به کانچو داد و فرمود : برو . . . . کانچو با تعجب بلند شد و حرکت کرد. از در
که خارج شد. سوکه در را بست. کانچو همچنان مات و مبهوت مانده بود. بعد از مدتی از
مترجمش پرسید منظور سوکه از این کار چه بود؟ مترجم کانچو هم گفت: منظور سوکه
این بود که اگر یک نفر خودش را به یک طناب بست و خواست به ته چاه برود آروم آروم
طناب را رها کن. در نهایت به بن بست برخورد می کند و پشیمان خواهد شد»